جدول جو
جدول جو

معنی حاکمی طوسی - جستجوی لغت در جدول جو

حاکمی طوسی
(کِ یِ)
نصر بن علی بن احمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به حاکمی طوسی یا حاکم. وی از استادان حدیث و مشایخ روایت غزالی بوده است. (غزالی نامه تألیف همائی ص 345)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضِ)
نسبت به جدّ، و بدان منسوب است ابوبشر محمد بن احمد بن حاضر الطوسی. الحاکم ابوعبداﷲ الحافظ در تاریخ خود از او نام برد و گوید ابوالبشر حاضری با مردم صحبت میداشت و به نیک محضری موصوف است و بسیاری از شیوخ را بخراسان و عراق دیدار کرده. وی از ابوالحسن زهر (بخراسان) و از ابومحمد بن صاعد (بعراق) و اقران آنان سماع دارد. (انساب سمعانی ص 150)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
محمد بن علی بن جعفر طبسی. ملقب به حاکم و مکنی به ابوعبدالله. از محدثان متقدم بشمار میرفته و وی از احمد بن ابوجعفر طبسی روایت کرده است و ابوعمرو محمد از او روایت دارد. (انساب سمعانی برگ 367 ب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ابن عبدالمل’بن علی مکنی به ابوالقاسم حاکمی طوسی. وی از شاگردان امام الحرمین و مردی اهل تقوی و ورع بود و در فقه مهارتی بسزا داشت. وی همدرس غزالی و از دوستان مخلص و وفادار او بود و غزالی او را محترم و بزرگ میداشت. مولد وی ظاهراً در حدود سال 448 هجری قمری و وفات مسلماً در سنۀ 529 است و او را جنب غزالی دفن کردند.
ابوالقاسم حاکمی در مهاجرت از بغداد با غزالی هم سفر و بنوشتۀ ابن سمعانی هم کجاوه بود. در مرگ غزالی بی اندازه افسرده و دلتنگ گردید، و پس از وی تنها ماند و الفت پابرجای با کسی نگرفت. (غزالی نامه تألیف همائی ص 268 و 269). و رجوع به ص 148 و 198 همان کتاب شود)
لغت نامه دهخدا